
غلامرضا انصاری دکترای علوم آزمایشگاهی و رفاه اجتماعی دارد. وی سالها پیش نماینده مجلس شورای اسلامی بوده است. بعد از آن نیز رئیس سازمان بهزیستی کشور شد. در دوره تصدیگری وی در این سازمان، طرحی با نام «ارمغان بهزیستی» اجرا شد که موافقان و مخالفان زیادی داشت. برخی موافقان پیاده شدن این طرح را باعث رشد فکری و مدنی جامعه میدانستند و بعضی مخالفان آن را اقدامی حرام و نوعی قمار ارزیابی میکردند. خبرنگار پایگاه خبری و تخصصی شیرینی و شکلات درباره اطلاع از چند و چون این طرح، سراغ انصاری رفت.
این طرح چه زمانی اجرا شد؟
شروع آن به زمان محمدرضا محمدی رئیس وقت سازمان بهزیستی کل کشور و در دوره ریاست جمهوری مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی بازمیگردد. این طرح مدتی انجام، اما متوقف شد. البته آن چیزی که در دوره من با عنوان «طرح ارمغان بهزیستی» انجام شد، فقط اسمش با آنچه محمدی انجام داده بود یکی بود و بقیه بخشها نو بود.
چه شد به این فکر افتادید؟
امروزه در دنیا و حتی در کشورهای توسعه یافته، در حوزه ساماندهی مسائل اجتماعی، مساعدتهای اجتماعی بیشتر توسط نهادهای مردم نهاد و با کمکها و مشارکتهای مردمی انجام میشود. پیش از انقلاب موسسه اعانه ملی تاسیس شده بود که بلیتهای بخت آزمایی را منتشر میکرد. تقریبا کل منابع مالی فعالیتهای سازمان بهزیستی از طریق فروش بلیتهای بخت آزمایی توسط سازمان اعانه ملی تامین میشد. حتی تغذیه و کتابهای رایگان درسی مدارس از همین محل تامین اعتبار میشد. چاپخانه کتب درسی نیز متعلق به سازمان اعانه ملی بود.
این سازمان بعد از انقلاب اسلامی تعطیل شد ولی خیریهها و نهادهای مردمی و سازمانهای مردمنهاد برقرار بود. هر چند کمیته امداد امام خمینی (ره) در قالب صندوقهایی که نصب کرده بود و با فعالیتهایی که در مساجد و محلات داشت بخشی از صدقات را جمع میکرد یا خود سازمان بهزیستی به صورت سنتی در مناسبتهای مختلفی چون عید فطر، عید غدیر و سایر اعیاد و ایام، سعی میکرد فعالیتهای نسبی را سامان دهد.
چطور این کار راه افتاد؟
یکی از دغدغههای ما جذب و جلب منابع یا اعانههای مردمی بود، در مدت شش ماه تا یک سال مطالعاتی انجام شد تا متوجه شویم ساختار این سازمان و نحوه فعالیت آن چه بوده است. کمیته ای را مامور این کار کردیم.
چون بخشی از کار، تبلیغی بود و باید از الگوهای جدید تبلیغاتی استفاده میکردیم. همه شرکتهای فعال در زمینه تبلیغات میدانی شهر را دعوت و دهها جلسه با آنها برگزار کردیم تا اجرای کار را به آنها بسپاریم. اما با بررسیها نتیجه گرفتیم هیچ کدام از این شرکتها بهتنهایی ظرفیت اجرای چنین طرحی را ندارند. مجبور شدیم عدهای از افراد شاخص این شرکتها را انتخاب کرده و به آنها بگوییم یا به صورت کنسرسیوم یا تشکیل شرکتی مستقل کار را با ما آغاز کنند.
مساله دیگر این بود که سازمان بهزیستی چون دولتی بود برای جابهجا کردن حتی یک ریال نیاز به مجوز داشت. البته پولی هم در سازمان برای این کار وجود نداشت.
این اتفاقات چه سالی افتاد؟
کار را از سال ۱۳۷۶ شروع کرده بودیم. اما سال ۱۳۷۷ محقق شد. مصوبه ای وجود داشت که دستگاههای دولتی اجازه تاسیس شرکت را ندارند. بنابراین مجبور شدیم یک شرکت را به صورت خصوصی توسط مدیران سازمان بهزیستی تاسیس کنیم و به سازمان بهزیستی هدیه کنیم. به عبارتی قانون را دور بزنیم تا شرکت مجری طرح ارمغان بهزیستی به این صورت به وجود آید.
قراردادی با شرکت جدید بستیم و به آنها گفتیم مجوزهای قانونی را برای فعالیت شما اخذ خواهیم کرد. در قالب این مجوزها فعالیتتان را شروع کنید. معتقدیم این فعالیت در ادامه ارزش افزوده و سود زیادی خواهد داشت.
آیا فکری به حال شرعی بودن فروش این بلیتها کردید؟
بله. بسیاری فقها اعتقاد داشتند این نوعی قمار است و قبل از انقلاب هم با آن مخالف بودند. از این رو مطالعهای درباره بعد فقهی فروش این بلیتها کردیم و متوجه شدیم تنها مراجع تقلیدی که قبل از انقلاب بحث اعانه ملی از طریق فروش بلیتهای بخت آزمایی را بلااشکال دانسته بودند یکی مرحوم آیت الله سید ابوالقاسم خوئی و دیگری آیت الله سیدحسن صالحی پدر وزیر فعلی فرهنگ و ارشاد اسلامی بودند. یک روز خدمت آیت الله صالحی رسیدم و گفتم میخواهم چنین کاری انجام دهم و از ایشان استفتاء خواستم. ایشان گفت: من معتقد به همان نظر آیت الله خوئی هستم.
متن استفتائی را آماده کردند و به من دادند. مطلع شدم آیت الله عباس محفوظی، رئیس شورای استفتاء و از مشاوران آیت الله محمد تقی بهجت هم مشکلی با اجرای این طرح ندارند از این رو خدمت ایشان هم رسیدم و استفتایی هم در تایید این عمل از ایشان گرفتم.
سپس کمیتهای از بهترین حقوقدانان را تعیین کردیم. آنها این سه متن استفتا را با هم تلفیق کردند و یک متن عالم پسند به عنوان استفتا آماده شد. در ادامه جلساتی را تقریبا با تمام مراجع آن زمان برگزار کردیم و شیوه کار خود را برای آنها توضیح دادیم.
توانستید نظر بقیه مراجع را جلب کنید یا نه؟
نظر همه را جلب کردیم. البته کار ساده ای نبود. بعضی از ایشان مخالف بودند. با بحثهای کارشناسی تقریبا نظر همه مراجع تقلید وقت را جلب کردیم.
شیوه کارتان چگونه بود؟
ما چند هدف و برنامه جدی داشتیم. اول جلب و جذب منابع مالی مردمی. دوم ارائه آموزشهای نوین بهداشتی واجتماعی به نوجوانان، جوانان و همه جامعه. در پشت این برگهها آموزشهایی را به صورت سوال مطرح میکردیم و به پاسخهای درست بر اساس قرعه کشی جایزه میدادیم. البته جایزههای دیگری هم داشتیم، این جایزهها را به کسانی میدادیم که فقط این برگهها را بخرند ولو جوابشان غلط باشد یا اصلا در قرعه کشی شرکت نکرده باشند.
نحوه عملکردمان هم طوری بود که به مشکل برنخوریم. شورایی شامل نماینده دادستانی، نماینده وزارت اطلاعات، نماینده بانک مرکزی، نماینده چاپخانه بانک مرکزی و هیات امنایی پیش بینی شده بود که بر درستی اجرای این طرح نظارت داشته باشد. شورای فقهی هم تشکیل شده بود تا سوالهایی در این برگهها مطرح شود که از نظر شرعی مشکلی نداشته باشد. این دو شورا در عرض هم کار میکردند. علاوه بر این حدود ۳۰ تا ۴۰ متخصص و دکتر در رشتههای مختلفی چون جامعه شناسی، روانشناسی، علوم تربیتی، رفاه اجتماعی و توانبخشی و غیره در این سازمان فعالیت میکردند تا بر سوالات این برگهها نظارت کنند. آنها حتی درباره این که رنگ بندی برگهها برای بیشترین تاثیر روی مخاطب، نظر میدادند. همچنین از بهترین طراحان و گرافیستهای زمان برای طراحی و رنگ بندی این برگهها استفاده میشد. کار شروع شد و در پایان سال اول به شرایطی رسیدیم که ارزش افزوده پیدا کرد.
هدف دیگر این بود که بتوانیم در قالب همایشها، مراسم قرعه کشی را برگزار کنیم تا نشاط اجتماعی را در چارچوبها و هنجارهای پذیرفته شده داخل نظام به جامعه تزریق کنیم. ماهانه یکبار قرعه کشی داشتیم و این همایشها را در سالنهای بزرگ و فضاهای باز برگزار میکردیم. خوانندهها و هنرمندان مختلف برنامههای متنوع اجرا میکردند. جوایز هم در این برنامهها به برندگان قرعه کشی اهدا میشد.
از این پول ها چه استفادهای می خواستید بکنید؟
ابتدا بگویم در صحبتی که با دولت داشتیم معتقد بودیم این طرح باید تداوم پیدا کند. متاسفانه چون در کشور ما امور قائم به شخص است نگران بودم با پایان دوره مدیریتی من این طرح هم بایگانی شود. برنامه ما این بود که در ۵ سال دوم اجرای طرح ارمغان بهزیستی، تغذیه و توزیع رایگان کتابهای درسی در مدارس را از محل درآمد این طرح احیا کنیم. حتی پیشنهاد دادیم سازمان ملی رفاه اجتماعی شکل بگیرد. حجتالاسلام سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور وقت هم موافق این قضیه بود. اما متاسفانه مشکلاتی پیش آمد و پیشرفت کندی داشت.
چطور؟
در دولت دوم حجتالاسلام سیدمحمد خاتمی قرار شد من به استانداری مازندران بروم.
اعتراضی نکردید؟
سیدعبدالواحد موسوی لاری به عنوان وزیر کشور اصرار داشت محسن مهرعلیزاده استاندار خراسان خسته شده است و می خواهد به تهران بیاید. رئیسجمهور هم میخواهد از ایشان در دولت استفاده کند. استان خراسان استاندار ندارد. تنها کسی که می تواند موافقت مرحوم آیتالله عباس واعظ طبسی، تولیت وقت آستان قدس را برای استاندار شدن جلب کند شما هستید. موافقت کردم.
وقتی قرار به معرفی من شد اتفاق دیگری افتاد. در عرض این قضیه فکر تاسیس وزارت رفاه را در قالب کتاب به سوی رفاه اجتماعی مطرح کرده بودیم و دولت نیز با آن موافقت کرده بود و فقط قرار بود در دولت و مجلس تشکیل این وزارتخانه تصویب شود. محمد ستاری فر رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی شد. ایشان به من در این زمینه اعتراض کرد. گفتم در این حد پذیرفتم که بحث استانداری خراسان من در دولت مطرح شود و رای نیاورد.
از سویی موسوی لاری گفت چون هماهنگی با آقای طبسی سخت است جای دیگری را برای استانداری انتخاب کنم. پاسخ دادم مازندران که نزدیک به تهران است. قرار شد بحث استانداری من در دولت مطرح و با آن مخالفت شود. اما در نهایت و بعد از چند ماجرا موضوع تایید شد و وقتی از بهزیستی داشتم می رفتم تاکید زیادی به رئیس بعدی این سازمان کردم روند را ادامه دهد و نگذارد برنامههای این سازمان از جمله طرح ارمغان بهزیستی متوقف شود.
مرحوم محمدرضا راهچمنی؟
بله. بسیاری افرادی که با من به این سازمان آمده بودند به خاطر مقام نیامده بودند. شان و جایگاه علمی خیلی بالاتری از جایگاهشان در بهزیستی داشتند بود. به راه چمنی گفتم اگر مثلا در بخش پیشگیری سازمان تغییر جدی بزنید همه برنامهها از هم میپاشد. در بخش ارمغان بهزیستی همین طور. چون در بخش مشارکتهای مردمی افرادی هستند که از روی علاقه آمدهاند و ممکن است ناراحت شوند و بروند.
افرادی بودند که میخواستند طرح ارمغان بهزیستی را زمین گیر کنند. آنها رقبا یا مخالفان سیاسی دولت بودند. پیش مراجع میرفتند و شکایت میکردند. طوری که بعضی مراجع دو سه بار فتوایشان را عوض کردند. ما نزد این مراجع میرفتیم و دوباره با استدلال مجابشان میکردیم. خوشبختانه در نهاد فقهی که شکل گرفته بود نماینده دفتر مقام معظم رهبری هم بودند و کاملا در جریان کار قرار داشتند. اما در نهایت و متاسفانه به این توصیهها گوش داده نشد و طرح ارمغان بهزیستی با رفتن من تعطیل شد.
پول زیادی بابت این برگهها نصیب سازمان میشد. چطور بر این پولها نظارت میکردیدکه اختلاس یا سوءاستفاده مالی پیش نیاید؟
وقتی دولت محمود احمدی نژاد روی کار آمد، ابوالحسن فقیه اولین رئیس سازمان بهزیستی در این دولت، به من گفت من فکر میکردم ارمغان بهزیستی منبع لایزالی است که در آن سوءاستفاده مالی شده است. اما صدها بار از سازمانهای مختلف بازرسی آمدند و آن را بررسی کردند و حتی یک ریال تخلف در آن ندیدند.
چاپ این اوراق در چاپخانه چاپ اسکناس بانک مرکزی انجام میشد. یعنی کاغذ اسکناس بود و شماره سریال اسکناس روی آن درج میشد. بانک مرکزی بر آن نظارت مستقیم داشت. یعنی این اوراق وقتی چاپ میشد در گاوصندوقهای مؤسسه ارمغان بهزیست پلمپ میشد. موقعی که میخواستند پلمپ را بشکنند، این کار با نظارت نمایندگان دادستان، نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات و هیات امناء انجام میشد. کدها و شمارههای برگشتیهای این اوراق هم یادداشت و مرجوع میشدند. یعنی در آن، یک ریال هم امکان سوءاستفاده وجود نداشت.
دیگر اهدافتان از اجرای این طرح چه بود؟
یکی از اهداف ما در بخش قادرسازی قشر تحت پوشش سازمان این بود که گروههای هدف را شناسایی و مستقل؛ یعنی وارد بازار کار کنیم. برای همین بخش عظیمی از جوایزی که میدادیم توسط خود مددجویان، افراد تحت پوشش و معلولان جسمی و حرکتی مونتاژ و تولید میشد. ما حدود ۶۰۰ مرکز نگهداری این افراد را داشتیم. بنابراین مونتاژ جوایزی چون رادیو، پنکه و وسایل صوتی و صنایع دستی، که جایزه برندگان این اوراق بود با معلولان بود و به آنها از این بابت دستمزد داده میشد.
همچنین توزیع این اوراق را نیز به مددجویان داده بودیم. آنها با لباس و چترهای مخصوص سر چهارراهها میایستادند و این برگهها را میفروختند و از این طریق درآمد ماهانه ۱۰-۱۵ هزار تومانی برایشان ایجاد شده بود. یعنی بدون یک ریال سرمایه گذاری به اندازه دو کارخانه ذوب آهن شغل برای مددجویان ایجاد شده بود.
علاوه بر این ماهانه ۵، ۶ میلیارد تومان فقط به مطبوعات و صدا و سیما بابت تبلیغات این طرح کمک مالی میکردیم. هر شب از سه شبکه تلویزیون مباحث روی این برگهها یعنی پیشگیری از اعتیاد، آسیبهای اجتماعی و از این قبیل را پخش میکردیم. این کار را در مطبوعات هم انجام میدادیم. آن زمان من به دلیل فعالیت سیاسی در صدا و سیما ممنوع تصویر شده بودم ولی به خاطر حضور در تبلیغات این برگهها نمیتوانستند مجبور بودند تصویر مرا نشان دهند.
در آن زمان روزنامه های دوم خردادی با تیراژهای چند صد هزاری نیز کارهای ما را تبلیغ میکردند. روزنامههایی که گاهی روزی دو سه بار تجدید چاپ میشدند. البته برای ما فرقی نمیکرد روزنامه چپ تبلیغ کار ما را بکند یا راست. ما سعی میکردیم از تمام ظرفیت رسانهای کشور برای آموزش مردم استفاده کنیم.
رئیس دولتهای هفتم و هشتم چقدر موافق انجام این طرح بود و چقدر از آن حمایت میکرد؟
موافق بود.
طرح ارمغان بهزیستی، شروعش در زمان دولت آیتالله هاشمی رفسنجانی بود. طرحی که اجرا کردید، چه تفاوتی با آن طرح داشت؟
آن طرح دو سه دوره هم بیشتر برگزار نشد. طرح بسیار محدود و مختصری بود.
طرح شما چند سال اجرا شد؟
حدود ۴ سال.
استقبال مردم از طرحتان چطور بود؟
زیاد.
قیمت بلیتها چقدر بود؟ خاطرتان هست؟
ارزان بود، مثلا ۲۰ تومان. حتی قرار بود این طرح را در لبنان انجام دهیم و در این رابطه با علامه سیدمحمدحسین فضلالله نیز صحبت وموافقت ایشان کسب شده بود.
یعنی ایران انجام دهد؟
بله. همین موسسه قرار بود این کار را در قالب بین المللی انجام دهد.
موافقت کرده بودند؟
بله، در لبنان، علامه فضل الله موافق این طرح بود و گفته بود کمک میکند. در دبی صحبتهایی کرده بودیم. ایتالیا یک طرح لاتاری داشت که کنار گذاشته بود. قرار بود از ایتالیا و انگلیس دررابطه با تجهیزات استفاده کنیم. برای مسابقاتی که جنبه شرعی دارند مانند تیراندازی و سوارکاری که شرط بندی روی آنها آزاد است.
دیدگاه خود را بیان کنید